نه اینکه روز تولدتو از یاد برده باشم نه، به جون تو یه خرده مشغله داشتم، دس تنها بودم خیلی نمیتونستم بیام و یکی دیگه از صفحه های سفیدتو سیاه کنم. خودت میدونی که سکوتت (هیچی تو صفحه هات ننوشتنم) به این معنی نیست که فراموشت کردم، تو اولین وبلاگی بودی که داشتم، به همراه ستاره، همونی که خیلی دوسش داشتم، رو صفحه های تو بود که خاطره هامون ثبت میشد(حالا بماند که همه ی اون خاطره ها با دستای همونی که تو رو ساخته بود پاک شدن!) خیلی آسون نگذشت این 4 سال، 4 سال پیش این موقع تازه کنکور کارشناسی داده بودم اما حالا دارم به کنکور ارشد فکر میکنم، با اینکه آسون نبود اما خیلی زود گذشت!
یادته خاطره هامونو؟ فکر کنم توام با من هم عقیده ای که قشنگترین خاطره هایی که صفحه هاتو پر کرد خاطره ی ملاقات من و ستاره توو مشهد بود، یادش بخیر! 88/8/8 تولد امام هشتم!
نمیخوام خیلی سیاه بشی، سقید بودنت توش پر از حرفه! اومدم که بگم اون وقتی از پیش ما رفت، رفت و واسه خودش یه وبلاگ دیگه ساخت که توش از یه آقای دیگه مینوشت، میدونی اون تو اون وبلاگش هیچ اسمی نه از من برد نه از تو! فکرکنم 17 تیر امسال اولین سالگرد متاهل شدنشه! (به قول خودش)
آدرس وبلاگشو میذارم تا توام داشته باشیش، تا بفهمی نه منو دوس داشت نه تو رو ! تا بهمی کی بود که دروغ میگفت!
تو ,خاطره ,اون ,خیلی ,صفحه ,یه ,نه از ,تو رو ,صفحه های ,همونی که ,بود که
درباره این سایت